بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید سرافراز محمد حسین ابوالحسینی
شهادت لاله ها را چیدنی کرد به چشم دل خدا را دیدنی کرد
شهید محمد حسین ابوالحسینی درتاریخ ۱/ ۴/ ۱۳۵۰درشهرستان اقلید دریک خانواده مؤمن ومذهبی دیده به جهان گشود.این شهید بزرگوار بعد ازسپری کردن دوران کودکی راهی مدرسه شد.دوران ابتدائی اش را در دبستان شهید محسنی ودوران راهنمایی را در مدرسه شهید ظهیری گذراند وچون به ادامه تحصیل علاقه داشت به اول دبیرستان رفت ودوران اول دبیرستان را در دبیرستان امام(ره)بود وچون مردود شد باز برای ادامه تحصیل به هنرستان شهید یوسفی رفت ویک سال آنجا تحصیل کرد وی بسیار خوشرو وخوش برخورد بود ایشان در فعالیت های گروهی ومذهبی شرکت می کرد ودیگران را نیز به این امر مهم دعوت می نمودند.درعین آن همه خوبی ایشان به حقوق دیگران احترام می گذاشت ونمازش را اول وقت می خواند وهیچ گاه نماز شب را ترک نمی کرد تا این که به دعوت امام لبیک گفت ودر تاریخ ۲/ ۴/ ۱۳۶۵ به سپاه وارد شد وسپس در تاریخ ۱/ ۹/ ۱۳۶۵ به جبهه اعزام شد که البته درآنجا مسئولیتش بی سیم چی بود تا این که بعد از چند ماه خدمت بالاخره در تاریخ ۲۹/ ۱۰/ ۱۳۶۵ در شلمچه در عملیات کربلای۵براثر ترکش به پهلو به دیدار آقایش امام حسین(ع)شتافت.روحش شاد ویادش گرامی باد
کدشناسایى :۱۰۱۴۵۷۵
کدبایگانى :۱۱۳۷ ۶۵
نام :محمدحسین
نام خانوادگى :ابوالحسینى
نام پدر :رستم
تاریختولد :۰۱/۰۴/۱۳۵۰
ش.ش :۲۳۵
محلصدورشناسنامه :اقلید
تاریخ شهادت :۲۹/۱۰/۶۵
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحمیلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
استان :بنیادشهیداستانفارس
شهر :ادارهبنیادشهیداقلید
وصیتنامه :%
۱۰۱۴۵۷۵ محمد حسین ابوالحسینى
بسم الله الرحمن الرحیم«رب اشرح لى صدرى و یسر لى أمرى واحلل عقده من لسانى یفقهوا قولى»
خدایا سینه مرا باز کن و کارم را آسان کن و گره زبان مرا بگشاى تا مردم حرف مرا بفهمند.
سپاس خداى را که شرکت در جهاد با کفار را نصیبم گردانید تا همچون حسین(ع) مشتاقانه بسوى مشعل شهادت این آرزوى دیرینهام بشتابم. خدایا شرمم مىآید که در پیش مولایم حسین سر داشته باشم و در وقت ملاقات ابوالفضل و على اکبر دست و سر داشته باشم. خدایا راه تو را درک کردم و با شهادت و وحدانیت تو و رسالت محمد(ص) و ائمه اطهار گرچه خود را بیش از همه محتاج به وصیت و پند و اندرز مىدانم چند کلمهاى را به عنوان وصیتنامه به صفحه کاغذ مىنگارم تا اگر لطف خدا نصیب من گردید و شهید گشتم انشاءالله مورد بازماندگان شهداء قرار گیرد.
امام را تنها نگذارید و پشتیبانى ولایت فقیه باشید. وحدت و یکپارچگى را که عامل پیروزى است را حفظ کنید و جبههها را پر کنید. پدر و مادرها، بگذارید که فرزندانتان که علاقه به جبهه دارند حتى براى یکبار هم که شده به جبهه بروند. پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم صبر و استقامت پیشه کنید. و اى خواهرم و برادرم صبر و استقامت پیشه کنید که خدا یار صابران است. مبادا شهادتم براى شما سوگوارى شود. بلکه انتظار دارم که افتخارى باشد. زیرا باید همسنگر زینب(س) باشید که روز عاشورا ۷۲ تن از اصحاب و برادران خود را از دست داد و خودش را هم به اسیرى بردند. من امانتى بودم و روزى باید تحویل صاحب اصلیم داده مىشدم. چه بهتر که به راه خودش داده شدم. پس مرا حلال کنید. برادران و خواهران و همشهریان عزیز. مرا حلال کنید و شما را به صبر و استقامت و وحدت دعوت مىکنم. و شما اى همکلاسیهایم و اى دانشآموزان عزیز درس بخوانید. جبههها را خالى نگذارید وحدت داشته باشید و امام را یارى کنید که خداوند متعال اجر زیادى به شما مىدهد.
آرزو داشتم که در حجله به سعادت برسمقسمت این شد که در سنگر اسلام به شهادت برسم«إن تنصرواالله ینصرکم و یثبت أقدامکم»از سیل خونها بر زمین تکبیر روییدهر قطرهاى بذرى شد و شمشیر روییدخدایا رهبر ما را نگهداراز شر دشمنان پست و غدارخدایا کن شهادت را نصیبملقاء درگهت هست آرزویممحمد حسین ابوالحسنى- مورخه ۱۸/۱۰/۶۵