هو الشافی هو الباقی هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح و ساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد، گفتم: «راستی فلانی کجاست؟» گفت بردنش «هوالشافی.» …
توضیحات بیشتر »شربت صلواتی!
شربت صلــواتی! دو تا از بچـــه ها ، یک غـولی را همراه خودشـان آورده بودنـد و هـای هـای میخندیدند . گفتــم: این کیـــه ؟ گفتنــد : عراقی ! گفتــم: چطـوری اسیرش کردیــد ؟ میخـندیدنـد . گفتنـد : ــ از شب عملیات پنهـان شده بــوده. تشنگی فشار آورده و بـا لبـاس …
توضیحات بیشتر »